سریال روزگارانی در چوکوروا – قسمت ۱۲۵
مهمت یا هاکان که ماشین را روشن میکند آتش گرفته و شعلهها به هوا میرود. زلیخا و فکرت از اتفاق بد با خبر میشوند.
میفهمند که ماشین ماشین مهمت است. زلیخا او را صدا میکند و به سمت او هجوم میبرد اما فکرت او را از این کار باز میدارد.
قرار است فرض کنیم که این اتفاق واقعا افتاده است.
در شهر، عبدالقدیر، توسط فکرت رسوا میشود. و اینکه قاتل عمویش فوکلی است.
در نبود هاکان رابطه زلیخا و فکرت بهتر میشود و ظاهرا اتفاقات عاطفی تازهای میان آنها رخ داده است.
فکرت که به سراغ وهاب در خانهاش میرود رویش اسلحه میکشد و از او میخواهد از رازهایی پرده برداری کند.
زلیخا از دست رفتارهای بتول عصبانی است و سیلی به او میزند و از عمارت اخراج میشود.