مصاحبه با ازگی مولا، بازیگر ترکیهای
ازگی مولا، بازیگر نقش صفیه در آپارتمان بیگناهان، در اوج موفقیت کاری خودش، میگوید که ارزشهای انسانی را باید در چهارراه برابری و آزادی جست. او تلاش میکند با صحبت کردن با دیگران و برای دیگران، قویتر از همیشه حالا کلمات افراد خاموش را بر زبان بیاورد.
او درست در نقطه مقابل صفیه در آپارتمان بیگناهان ایستاده تا نه در نقشهای کمدی سابقش ، نه با شخص وسواسی داستان که با فرد با اعتماد به نفس و قدری جدی طرف باشیم. او نه مانند کمدیهایش بذلهگوست و نه مثل آپارتمان، یک شخصیت دراماتیک پیچیده و بغرنج. او به زودی در یک فیلم کمدی حاضر خواهد شد.
پس باید حالا منتظر خندیدن به کارهایش باشیم. او در تازههرین مصاحبهاش درباره موفقیت در کار، مسیر آمده و بازمانده صحبت کرده است.
یک سال پیش بود که آخرین بار مصاحبه کرد. در آن زمان آپارتمان بیگناهان به تازگی کارش را شروع کرده بود و مشخص بود که با کاراکتر منحصر به فردی روبرو هستیم که مدتهای مدید مشابهش را در تلوزیون ندیده بودیم.
در طی این یک سال، صفیه ی اول داستان هم تغییرات زیادی را تجربه کرده است. تجربهت از این دگرگونی در احوال صفیه چیست؟
ازگی: وقتی شخصیت صفیه و آپارتمان بیگناهان به سراغم آمد خیلی ذوق شده شدم. تا امروز۵۰ قسمت فیلمبرداری کردیم و این هیجان همچنان ادامه دارد. فکر میکنم دلیل اصلی این موضوع عشق من به این شخصیت، فیلمنامه قوی، کارگردانی خوب و دنیای پایدار زندگی اوست.
هم شرکت تولیدی ما OGM Pictures و هم کانال ما TRT در هر قسمت با یک شور و شوق در کنار ما ایستادند. البته اینها چیزهایی است که بر انگیزه ما تأثیر مثبت می گذارد.
آیا نگران این هستید که حتی این موفقیت به یکنواختی تبدیل شود؟ برای ماندن در حوزه اکتشاف خود چه می کنید، چگونه می توانید هیجان خود را بالا نگه دارید؟
از زمانی که این حرفه را شروع کردم این دغدغه همیشه با من بود. فکر می کنم این یکی از خسته کننده ترین بخش های کار من برای من است. نگرانی چیزی است که شما را می بلعد و باعث می شود با وجود اینکه بارها از خودتان مطمئن هستید مردد شوید، همیشه وجود دارد و گاهی اوقات می تواند شما را خسته کند.
در این دوره از زندگی شما؛ چه چیزی شما را خوشبین و دلسرد نگه میدارد وقتی همه چیز بد پیش میرود، و باعث میشود احساس کنید…قوی هستید؟
این دوره دوران بسیار عجیبی است. من فکر می کنم همه ما برای زندگی کردن تلاش می کنیم … اتفاقات بسیار سنگینی در حال رخ دادن است. شرایط زندگی؛ به نظر می رسد ارزشی که به انسان داده می شود روز به روز ارزش خود را از دست می دهد. ناامیدی جمعیت جوان و اینکه رویایی برای دیدن ندارند مرا بسیار ناراحت می کند. من هم مواقعی داشته ام که امیدم را از دست داده ام. اما من خیلی به خودم ایمان داشتم، همیشه قدرتم را از خودم گرفتم.
برای کاری که در آن روزها انجام می دادم یا می خواستم انجام دهم، سخت کار کردم. هیچ چیز بدون زحمت پیش روی ما قرار نمیگیرد. اگر برای چیزی کار نکنید، نمی توانید تداوم داشته باشید. برای موفقیت مستمر، پشتکار لازم است. برای اینکه بتوانید مصمم باشید، باید به خودتان ایمان داشته باشید و سخت تلاش کنید. برای گرفتن این امید باید به درستی به خودمان گوش دهیم، آرزوی رسیدن به اوج را در یک راه کوتاه کنار بگذاریم و بیشتر واقع بین باشیم.
اینکه چقدر شخصیت برجستهای باشید اهمیت ندارد. پس محبوبیت هم اهمیتی ندارد. این که رسانهها، سوشیال مدیا یا مردم درباره شما چه فکر میکنند یا چه میگویند هم دیگر مهم نیست.
در واقع همانطور که قبلاً گفتم. من خودم را میشناختم، چیزهایی را که میخواستم و نمیخواستم، چیزهایی را میشناختم که شخصیتم را به خاطر آنها به خطر نمیاندازم، و هرگز جایی نبودم که احساس راحتی نکنم.
در حین انجام این کار، فکر نکنید که فرصت های شما از قبل در دسترس بوده است. اصلا اینطور نبود! من از کودکی مسئولیت هایی بزرگتر از سن خود داشتم، مانند مراقبت از کائنات.
تمام این منفیها، در واقع، وقتی به گذشته نگاه میکنم، من را بیشتر برانگیخت. چون معتقدم جنگیدن مردم را قوی تر می کند.
اکنون به گذشته و نقض حقوق بشر نگاه می کنم. خشونت علیه زنان و حیوانات و تبعیض مسائلی بود که من همیشه با آن مخالف بودم. در حالی که سعی می کردم خونسردی خود را حفظ کنم، می ترسیدم و از نشان دادن واکنش هایم دریغ نمی کردم.
صداقت و حقیقت از من آدم قوی تری ساخت.
بله، کار سختی است، اما از آنجایی که انتخاب های من بسیار واقع بینانه است و خودم را فریب نمی دهم. من توانستم بدون فریب دادن کسی به این نقطه برسم.
صفیه با زندگی در برابر ناجی بهتر می شود و به یاد می آورد که عشق در جهان ممکن است.در حالی که او مخزن این تغییر است. هنوز هم مخرب است و بیش از حد صفیه است.
اتفاق می افتد که این دو احساس خوب و انتقال ناگهانی از احساس به عاطفه روی شما تأثیر می گذارد، من معتقدم که همه چیز با عشق، با فردی که شما را باور دارد تغییر می کند و بهتر می شود.
خوب آیا تا به حال برایت پیش آمده که پشیمان باشی که این کار را نکردی و حالا بگویی “کاش”؟
مطمئناً همینطور است، اما تو همین الان اینجایی. خودمان این کار را بکنیم در بسیاری از مواردی که از نظر اجتماعی آسیب دیدیم؛ خشونت علیه زنان و اخبار قتل که متاسفانه هر روز دریافت می کنیم… کسانی که به دنبال حقوق خود هستند ارزش های شما که برای آن کار می کنید چیست?
اولین چیزی که در این زندگی از خانواده ام یاد گرفتم این بود که هر موجود زنده ای ارزشمند است مادرم از گل هایش مراقبت می کند هرجا درختی می بیند از گل هایش مراقبت می کند. همه روح های اطرافش را تغذیه می کند. در کودکی من اینطور بود.
من به حق زندگی هر موجود زنده ای احترام می گذارم. ارزش کمتری ندارد، نمی تواند باشد، نباید باشد. وظیفه ما در قبال بشریت این است که بیشتر باش برای محافظت از ضعیفان و صدایی برای بی صداها. هر چه صدای ما قویتر باشد، بزرگتر شویم، دایره عشق ما بزرگتر و قویتر میشود.
من با هر شکلی از بیگانگی مخالفم. آیا آرزوی بزرگی در دل دارید؟ رؤیایی که در آن احساس میکنید به غیر از پیشرفت در حرفهتان، شادی و آرامش پایدار را برای شما فراهم میکند… بچهها، انواع حیوانات ولگرد، زنانی که در معرض خشونت هستند، دخترانی که تلاش میکنند، عروس بچه و بچه هایی که مورد آزار قرار می گیرند همه در کنار من خواهند بود.
میخواهم روستایی داشته باشم که معلمان مترقی و دموکراتیک به آن کودکان آموزش دهند. این بزرگترین آرزوی من است.
– آیا تا به حال این آگاهی را تجربه کرده اید که در لحظه ای که از نگه داشتن آن رها شده اید احساس آزادی کرده اید؟
– ترس های من… در حسرت گذشته، در مورد کودکی ات. شاید بویی وجود داشته باشد که به شما احساس تعلق و خانه می دهد و اغلب به ذهن شما خطور می کند؟
– لحظه، مکانی که حدس میزنم زیاد نیست. یا شاید سال های تحصیلی ۲۰۰۱-۲۰۰۵ که من خیلی دلم برای آن تنگ شده است، البته نه خیلی کودکی. کلاس صحنه ما، پرده های مخملی همیشه من را به یاد آن سال ها می اندازد و روزهای خوشی را که سپری می کردند.
–
– وقتی سر صحنه نمی روید چطور یک روز معمولی را پشت سر می گذارید؟
–
– دارم سعی میکنم تنها باشم دلم برای خودم خیلی تنگ شده، سعی می کنم با خودم وقت بگذارم.
سعی می کنم بیشتر تماشا کنم و ورزش کنم. این چیزی است که در چند سال گذشته آن را به تعویق انداختم.
خوب به نطر میاد. وقتی دوستان شما به خانه شما می آیند، اگرچه معمولاً نمی توانید آن را از روی ادب بگویید زیرا آنها مهمان هستند. شما یک وسواس یا رفتاری دارید که شما را به طرز باورنکردنی ناراحت می کند، اگر چیزی وجود دارد که مرا آزار می دهد، حتما به شما می گویم.
خداروشکر همچین وسواسی ندارم.
در طول روز بیشتر از چه کلماتی استفاده می کنید؟ خوب. ممکن است. چرا؟
نظر/احساس شما چیست؟ روزهایی که به یاد می آورید “خیلی خوش گذشت”
معمولاً روزهایی را به یاد می آورم که بدون فکر کردن به آینده با دوستانم بیرون می رفتیم و می خندیدیم و می رقصیدیم
روتین مراقبت از پوست، ورزش و تغذیه شما چگونه است؟ روشی که به طور مرتب استفاده می کنید و اخیراً به شما احساس سلامتی می دهد؟
در مورد من دو ماه است که گلوتن و شکر تصفیه شده نمی خورم. علاوه بر خستگی منظم، فکر می کنم برای انرژی من مفید است. من برای شما بهترین ورزش را انجام می دهم.