سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۳۷۳ دویست و هفتاد و سوم با دوبله فارسی – Sibe Mamnoee Serial Part 273

در خانه دوعان، ییلدیز با دوعان صحبت کرده و بابت وضعیت او و کومرو ابراز ناراحتی میکند. دوعان میگوید که نمیخواهد در مورد این موضوع صحبت کند. ییلدیز در مورد ماجرای چاتای به دوعان میگوید که از روی حرص آینه ماشین او را شکسته بود و منظور دیگری نداشته است. دوعان چیزی نمیگوید و به شرکت می رود.
کومرو شب گذشته در پارک بوده و ازگی با او تماس گرفته بود. او به کومرو پیشنهاد داده بود که اگر جایی برای ماندن ندارد میتواند به خانه او برود. کومرو ابتدا قبول نکرده بود ، اما از آنجایی که جایی برای ماندن نداشت دوباره با ازگی تماس گرفته و به ناچار قبول میکند که به خانه ازگی در پایین شهر برود.
روز بعد ازگی آماده شده و سر کار می رود. کومرو تنها در خانه می ماند.
در خانه چاتای، اندر با خوشحالی به چاتای خبر می دهد که دوعان کومرو را از خانه بیرون کرده است. چاتای متعجب می شود. اندر میگوید که او متوجه قرار پنهانی کومرو و چاتای شده بود و به دوعان خبر داده بود و دوعان به همین خاطر کومرو را از خانه بیرون کرده است. چاتای از کار اندر عصبانی می شود. اندر به او هشدار می دهد که او نمیتواند کار پنهانی انجام بدهد و او میداند که کومرو هنوز عاشق چاتای است. چاتای چنین چیزی را انکار میکند. اندر میگوید که رفتن کومرو از خانه باعث عصبی شدن دوعان شده و باعث می شود که رابطه او و ییلدیز بد شود و به زودی طلاق بگیرند.
چاتای از خانه بیرون آمده و با کومرو تماس میگیرد و میخواهد پیش او برود. کومرو از چاتای میخواهد که دیگر با او تماس نگیرد.
اندر با جانر داخل ماشین است و از او میخواهد که آمار کومرو را در بیاورد تا بفهمد که در این مدت کجا میماند و چه کار میکند.
مریچ با کومرو تماس میگیرد و کومرو با دلخوری به او میگوید که با کارش باعث شد که دوعان قرار او و چاتای را بفهمد و او را از خانه بیرون کند. مریچ متعجب و ناراحت می شود و میخواهد پیش کومرو برود. کومرو که نمیخواهد مریچ بداند او در خانه ازگی میماند، میگوید که فعلا شرایط ندارد و بعداً با او تماس خواهد گرفت.
شاگرد بغالی کوچه دم خانه ازگی آمده و به کومرو میگوید که ازگی او را فرستاده است تا در صورت نیاز به کومرو کمک کند. کومرو از او میخواهد که در بخاری ذغال بیندازد. شاگرد بغالی از آنجا بیرون آمده و دم در پیش چتین می رود و به چتین میگوید که کومرو که عکسش را چتین به او نشان داده بود، در همین خانه است.
مریچ در شرکت به اتاق دوعان می رود و به او میگوید که بین چاتای و کومرو رابطه ای نبوده و او از چاتای خواسته بود که با کومرو صحبت کند. دوعان به مریچ میگوید که نمیخواهد چیزی در مورد این مسأله بشنود. مریچ به اتاقش برمیگردد.
چتین به شرکت پیش دوعان رفته و خبر می دهد که کومرو در خانه ازگی است. او میخواهد سراغ کومرو برود تا او را برگرداند. دوعان از او میخواهد که هیچ اقدامی نکند و کومرو فعلا همانجا بماند.
ییلدیز به خاطر حالت های عصبی هالیت جان و ادرار کردن او در شلوارش، او را پیش روانشناس کودک می برد. روانشناس میگوید که هالیت جان دچار افسردگی شده است و از ییلدیز می خواهد که جلسه بعد با چاتای به آنجا بیاید.
در رستوران، عمر به جانر و امیر میگوید که قصد دارد به دبی برود. آنها از اینکه دوباره بیکار می شوند، ناراحت می شوند. عمر میگوید که اکین میتواند رستوران را بخرد.
جانر و امیر به خانه اکین می روند. اکین یک ساک سنگین به اتاق خودش می برد و از آنها نیز میخواهد کمک کنند. آنها مشکوک می شوند که شاید داخل ساک جنازه ای باشد. جانر پنهانی به اتاق رفته و ساک را نگاه میکند. سپس پایین آمده و به امیر میگوید که داخل ساک غذا بوده است و آنها بی دلیل بدبین شده اند.
جانر و امیر در مورد رستوران با اکین صحبت میکنند و از او میخواهند که رستوران را از عمر بخرد. اکین میگوید که او حوصله رستوران را ندارد. آنها اصرار میکنند و میگویند که خودشان به کارهای رستوران رسیدگی میکنند. اکین در نهایت قبول میکند.
ازگی در خانه دوعان با کومرو تماس میگیرد تا از او خبر بگیرد. آیسل متوجه حرفهای ازگی شده و به آسمان خبر می دهد که کومرو در خانه ازگی است.