قسمت آخر سریال پویراز کارایل چه میشود؟
عایشهگل برای نجات پدرش بهری، خودش رو داخل آتشی میاندازد که خود را هم گرفتار میکند. اما یکی به موقع سر میرسه. کیمیتونه باشه؟ چه کسی آنها را پیدا میکند؟ پویراز. آنها را به بیمارستان میبرد.
فاتح به سیم آخر میزنه و سونگول رو میدزده. برای اینکه صدرالدین شوهر سونگول او را پیدا نکند در خانه دوستشون پنهان میشود. در بیمارستان با به هوش آمدن عایشهگل، پدرش در اتاق عمل در آغوش مرگ میرود و تا آستانه مرگ میرود. همه به دنبال جای ساواش هستند، برای گرفتن انتقام.
عمل بهری با موفقیت میگذره و همه بجز صدرالدین خیالشون راحته. صدرالدین باخبر میشه که زنش با فاتح فرار کرده پس با خودش عهد میبنده برای کشتن اونها اقدام کنه. اما اول ساواش.
ساواش که فکر میکنه بهری رو کشته و خیالش از انتقام برادرش راحت شده. میره سراغ نِودا و میخواد ادا تا زندگی تازهای رو شروع کنه. نورا حال طبیعی خودش رو از دست داده به خاطر مرگ پسرش چنار.
میگه ادا مامور اطلاعات و یکی از مقصران کشته شدن برادر تو است.
ساواش که از اونجا میره، ادا سراغ نودا میره تا ساواش رو پیدا کنه. ادا میشنوه که نودا با اعضای سازمان قراری داره و این رو به پویراز میگه.
و این خبر به ساواش میرسه. ساواشِ متعجب هست و با ادا قراری میذاره تا ماجرا رو بفهمه. میفهمه بهری زنده است و قصد میکنه کار رو اول تموم کنه بعد به سراغ اون بره.
ساواش دیوانه شده و تا بیمارستان میره و روی همه اسلحه میکشه تا برسه به بهری و درست در لحظه پایانی، پویراز اون رو متوقف میکنه. نوبت چیه؟ بهری و پویراز و همه تشکیلات، میزنن ساواش رو میکشن.
با مرخص شدن بهری از بیمارستان و به خانه رفتنشون. پویراز میره سراغ ادا و آمار اعضای سازمان و بقیه رو میپرسه تا ترتیبشون رو بده.
صدرالدین جای فاتح رو پیدا میکنه. و فاتح رو به جرم اینکه سونگول رو به زور برده، میکشه و همراه با زنش، جسد اون رو سربه نیست میکنه.
پویراز که به محل قرار میره، بجز نورا که فرار میکنه میزنه همه اعضای سازمان رو میکشه.
پویراز چون میدونه که نورا میخواد عایشه گل رو بکشه، اون و پسرش رو پناه میده جای مخفی. اما فقط بهری و ملتم و دوالفقار ازش خبر دارد. ذوالفقار که سعی میکنه خاطرات رو برای ملتم یادآوری کنه، ماجرای بوسه جرقهای میزنه. ذوافقار ملتم رو تنها میذالره و این بهانه میده به نورا که به ملتفم که فراموشی گرفته بگه پویراز در خطره و نشانی مخفیگاه رو میفهمه و در نهایت سراغ عایشهگل میره.
رفقای پویراز، آدمهای نورا رو میکشن و پویراز و عایشهگل نجات پیدا میکنن.
ماشین نورا در موقع فرار تصادف میکنه و میمیره. اوه نه. اون توی یه دستشویی پمپ بنزین عایشهگل رو به دام انداخته و بهش چاقو میزنه. عایشه گل به دشواری میاد بیرون و در بغل پویراز جان میده.
سینان به ملتم و ذوافقار سپرده میشه.
پویراز از نبود عایشهگل، دیوانه میشه و زندگی واقعی رو از دست میده.
۱۰ ماه بعد:
ادا به جایگاه شغلی خودش میرسه. ملتم و ذوالفقار دارای سهقلو میشن.
صدرالدین جانشین پدر شده.
بهری در حال بازی با نوه خودش، میمیره
پویراز در آسایشگاه بستری است و دستنوشتههای اون،اطرافش رو پر کرده. تنها مونده و فقط سینان پسرش رو داره.