سریال راهزنان قسمت ۴۸ چهل و هشتم

کارتال برای دیدن هرمز به نمایشگاه میآید.
او در دفتر روبروی هرمز نشسته و با عصبانیت میگوید که دیگر مشکل هرمز با دولت برایش مهم نیست،یک ماه پیش به او گفت که ماه دیگر پولش را پس می دهد.هرمز میگوید:《پولی رو که دولت پیش تو امانت گذاشته ازت گرفتم و با اعتبارت بازی کردم، اومدی اینجا و محترمانه پولتو ازم خواستی،حالا چرا احترامت رو زیر پا گذاشتی؟》کارتال می گوید که اگر اعتبارش را از دست بدهد دولت های دیگر هم با او کار نمی کنند.او هرمز را تهدید می کند که اگر بی آبرو شود،او باید جواب پس بدهد.
هرمز می گوید که هر کاری می خواهد بکند،می تواند صبر کند یا چیزهایی بیشتر از پول و اعتبارش را از دست بدهد.کارتال میپرسد که چقدر دیگر باید صبر کند تا پولش را پس بگیرد؟هرمز میگوید که مشخص نیست.سپس از وهبی میخواهد که کارتال را به بیرون راهنمایی کند.کارتال موقع رفتن با دقت به افراد هرمز نگاه میکند.
هرمز و افرادش در زیر زمین جلسه گذاشته اند. موضوع بحث پول کارتال است.همگی موافق هستند که رینگ ها را هر چه زودتر به کارتال پس بدهند.جعفر میگوید که باید کارتال را بکشند،چون او این جریان را فراموش نمیکند.بحری هم حرف جعفر را تایید میکند و میگوید که موقع رفتن در چشم تک تک شان نگاه کرده است.
آلپ ارسلان میگوید که نوشاد گفته اگر پول ها را پس بدهند،خودش مشکل کارتال را حل میکند.الیاس پیشنهاد می دهد که هرمز خودش از نوشاد ضمانت بگیرد و بعد از آن اگر کارتال بخواهد کاری کند،نوشاد خودش او را نابود می کند.هرمز میگوید که شب به همراه شاهین و نوشاد در ویلا جلسه بگذارند.
نوشاد سوار ماشین رئیسش داوود است و با او درباره هرمز صحبت می کند.داوود می گوید که هرمز ماهی کوچکی شکار کرده و خودش را رئیس می داند.نوشاد می گوید که اگر یک میلیارد دلار کم ارزش است با او معامله نکنند.داوود مخالفت می کند و می گوید که اجازه بدهد هرمز خودش را رئیس بداند.
ایلماز به گاراژ شاهین میرود.رها کنار شاهین نشسته است و ایلماز او را نمیشناسد.ایلماز می گوید که از دیگران شنیده که شاهین قرار نبوده که در کار اعضای میز دخالت کند،اما الان پولهای دزدی پیش اوست.شاهین میپرسد که این ها حرف اوست؟یا حرف رئیسش است که او را فرستاده؟
ایلماز میگوید که اگر می خواهد در کنار آنها باشد یا طرف دولت را بگیرد،بیاید عضو گروه آنها شود و در عوض از لحاظ مادی او را تامین می کنند.شاهین از این حرف ایلماز خوشش نمی آید و میگوید که فقط طرف حق است و به مال دنیا هم چشم ندارد.
در خانه هرمز زن ها در آشپز خانه نشسته اند و صحبت میکنند.خیریه میگوید که به خاطر تشکر از کاری که نورتن کرده،میخواهد باغ فندقش را به او بدهد.مریم می گوید که قضیه را خودش حل میکند و از پولی که به ثروت داده،هر ماه پنجاه هزار دلاری که به عنوان سود می گیرد را به نورتن می دهد.
خدیجه می خواهد با مریم صحبت کند.همه آنها را تنها میگذارند.خدیجه بابت کارهایی که کرده و طرف نازلی را گرفته از مریم معذرت خواهی میکند و میگوید که حالا نمیداند چطور با نازلی برخورد کند و چند وقتی است که طرفش نرفته است.مریم میگوید:《 بازم باید پیشش بری،کاری کنی که هم من و هم هرمز رو دوست داشته باشه،اون قراره پسر دوم هرمز رو به دنیا بیاره》
اوزر به دفتر هرمز می رود و از او میخواهد که جلسه ای تشکیل بدهند و می گوید که درخواست جلسه از طرف آتش است.
هرمز برای دیدن نوشاد به ویلایش می رود.آلپ ارسلان و شاهین،بحری،الیاس و رها هم حضور دارند.نوشاد قبول میکند که با تمام افراد حاضر در گروه مافیا آنها صلح کند به شرط آنکه آنها هم به دشمنانشان اسلحه نفروشند.هرمز میگوید که باید جلوی کارتال دیوانه را هم بگیرد.نوشاد میگوید که یک ماه گذشته همین کار را کرده اند،ولی اگر این ماجرا ادامه پیدا کند،رئیس روسی کارتال وارد کار می شود و دیگر نمیتوانند کاری انجام بدهند.
هرمز به خانه اونال برای جلسه می رود.سلیم در جلسه حاضر شده و از همه تشکر میکند و میگوید که حالا که کسی را ندارد به عنوان جانشین معرفی کند،از هرمز اجازه میخواهد که الیاس را جانشین خودش کند.هرمز مخالفت می کند و می گوید که نمی شود دو نفر از یک خانواده جز اعضای میز شوند.اونال مخالفت می کند و می گوید که الیاس قرار است نماینده سلیم شود،نه نماینده چاکربیلی،سپس برای جانشینی الیاس رای گیری میکنند و همه رای موافق می دهند.
هرمز میگوید که دولت را متوقف کرده است و با نوشاد جلسه داشته و قرار است که او پول دولت را پس بدهد و در عوض دولت در کار آنها دخالت نکند،تنها خواسته دولت هم این است که به دشمنان آنها اسلحه نفروشند.اونال میگوید که دولت اول یک چیز میگوید بعد میخواهد میز را هم صاحب شود و از هرمز میخواهد که پول دولت را بین همه تقسیم کند.