سریال ترکی قاضی قسمت ۱ اول | صحنه به صحنه
مرت جلوی اوزان جان میدهد.
آزم فهمید که پسرش تصادف کرده و فوت کرده. آزم به خاطر کشته شدن مرت خودش را ملامت میکند. او میگوید نتوانستم از پسرم مراقبت کنم. دخترش را در آغوش میگیرد و اشک میریزد.
آزم در صحنهای متاثر کننده با پیکر پسرش وداع میکند.
اوزان به عمر گفت تصادف کرده و طرف مقابل کشته شده.
میگوید به کسی زدم و تصادف کردم. بابا میپرسد به ماشین زنی؟ جواب میدهد نه. به موتور سیکلت. بابا میپرسد چه شد؟ می؛وید وقتی ولش کردم نفس میکشید وقتی برگشتم مرده بود.
آزم فکر میکند قاتل پسرش دو نفر یا یک باند هستند. میگوید تا قاتلهای پسرم را پیدا نکنم. آرامش نمیگیرم. به او میگویند
که یک تصادف عادی بوده است.
ازم در مصاحبهآی تلویزیونی، اوزان را تهدید میکند.
می گوید هر کسی که هستی تو را پیدا میکنم. مطمئن باش که تور ا پیدا میکنم.
جودت به درخواست عمر، تصمیم میگیره ماشین را نابود کند. برای این کار هم خیلی عجله دارد.
عمر از اوزان پسرش میخواد که به جز همدیگر به هیچ کس اعتماد نکند. اوزان میپذیرد.