سریال راهزنان قسمت ۵۴ پنجاه چهار

در عمارت اونال،او به همراه اوزر و ایلماز نشسته است و درباره اتفاقات اخیر صحبت میکنند.ایلماز می پرسد که اگر ایلکلر برود و به هرمز بگوید که آنها از همه چیز خبر داشتند،آنوقت چه میکنند؟اونال میگوید که آنوقت اوزر میرود و ایلکلر را میکشد و میگویند که همه حرف هایش تهمت بوده است.ایلماز میپرسد که چرا بدون دردسر تجارت نمی کنند و بقیه را به جان هم می اندازند؟اونال میگوید که زندگی بدون هیجان را دوست ندارد.اوزر میگوید که هرمز را دست کم نگیرد و او خوب میداند که چه میکند.اونال پاسخ میدهد که اگر او را دست کم میگرفت،الان او رئیس جلسه نبود.اونال از اوزر می پرسد که کارتال دارد چه می کند؟اوزر می گوید که کارتال دارد پولهایش را خرج می کند و آن ماجرا را هم فراموش کرده است.اونال با خوشحالی می رود که بخوابد.اوزر نگران اونال است و به ایلماز میگوید که به دوستش بگوید که مواظب باشد تا اشتباه نکند.ایلماز میگوید وقتی که اونال بازی میکند خودش جزو مهره ها نیست.اوزر میگوید که عصبانیت اونال نسبت به هرمز او را کور کرده است.ایلماز میگوید :《خیر باشه،میبینم که تو هم داری میری سمت هرمز 》اوزر میگوید که او هم مانند اونال در حال اشتباه است.
هرمز در خانه نازلی صبحانه میخورد و از او میپرسد که یونس کی به دنیا می آید؟نازلی میگوید که دکتر گفته تا ده روز دیگر به دنیا می آید.همان موقع یاران سر میز میآید و با ناراحتی به هرمز میگوید که خیلی ناراحت است که محمود از او استفاده کرده است.هرمز به او سفارش میکند که اگر محمود با او تماس گرفت با او قرار بگذارد و به او خبر بدهد.
در خانه هرمز، مریم میگوید که به دیدن نازلی میرود. عایشه،خیریه و لطفیه هر کدام پیشنهاد میکنند تا با او بروند،اما مریم میخواهد که تنها به دیدن نازلی برود.
مریم به در خانه نازلی میرود و نازلی او را به داخل دعوت میکند و برایش چای میریزد.
محمود برای نوشاد و همکارش صد رینگ را برده و پاسپورت را از او میگیرد و قول میدهد که به محض خارج شدن از کشور،صد رینگ دیگر را به نوشاد تحویل می دهد.نوشاد پنهانی به ماشین محمود ردیاب وصل می کند.
هرمز با الیاس،انیشته و آلپ ارسلان از نمایشگاه به راه می افتند تا به جلسه اونال بروند.
آلپارسلان در حال رانندگی به هرمز می گوید که الیاس گفته که اوزلم می خواهد او را ببیند و برای اینکه او را تحریک کند می خواهد با پسر ایلماز سر قرار برود.هرمز می گوید که آنها با اونال قرار گذاشته اند که او و اوزلم یکدیگر را نبینند.آلپ ارسلان می گوید که باید اوزلم را ببیند و با او حرف بزند.هرمز از او می خواهد که پنهانی اینکار را بکند تا محافظ های اوزلم او را نبینند.
ایلکلر سر میز جلسه برای اعضا توضیح میدهد که نمیدانسته محمود چه هدفی دارد و فقط برای این او را نکشته که سلیم پیش او خیلی عزیز بوده و نخواسته که زمانی سلیم به او بگوید که چرا برادرش را کشته است.الیاس میپرسد اینکه محمود به او و شاهین خان با گلوله شلیک کرد برای کشتنش کافی نبود؟ایلکلر میگوید که زمانی این موضوع را فهمید که محمود از دستش فرار کرده بود.ناگهان اونال به هرمز میگوید که او نمی تواند جلسه را اداره کند و برای همین این اتفاقات افتاده است.هرمز می گوید که این بازی را اونال راه انداخته و بیشترین ضررش هم به خودش می رسد.او به طرف ایلکلر می رود و میگوید که به خاطر اینکه بعضی ها سر میز حرف او را گوش نمیدهند این اتفاقات افتاده است.ناگهان هرمز چاقویش را در می آورد و گوش ایلکلر را میبرد و در دستمال سفره روی میز میگذارد.او در گوش دیگر ایلکلر میگوید که از این به بعد یک گوشش دست خودش و گوش دیگرش دست اوست.هرمز به اونال میگوید که از این به بعد مواظب حرف هایش باشد و اگر نه دفعه بعد زبان او در بشقاب است.اونال میپرسد که گوش،زبان و چشم را در بیاورد،چطور میخواهد جلوی فهمیدن افراد را بگیرد؟هرمز میگوید که این دیگر کار اوست:《نباید هر چیزی رو بکنی تو سر هر کسی تا همه عقلشون سر جاشون باشه،اینجوری می تونیم تجارت کنیم و جیبامون پر پول میشه》
ایلماز حرف های هرمز را تایید میکند.اوزر میگوید که تا الان وفاداری اش خدشه دار بوده،چون نمی دانسته که وقتی رهبر گروه عوض شده باید به کدام سمت برود،ولی الان از جانب خودش قول وفاداری کامل را میدهد.هرمز می پرسد که چطور به او اطمینان کند؟ اونال میگوید که درست است،چون ممکن است این حرفهای او دام دیگری باشد.اوزر می گوید که حرفهایش دام نیست،چون خیلی وقت است که اونال دارد اشتباه میکند.اونال با عصبانیت به اوزر میگوید که از حدش خارج شده.اوزر در جوابش میگوید که او هم همین طور.هرمز میگوید که در این چند روز دو نفر از دوستانش به بیمارستان رفته اند و امیدوار است که یک دوست جدید داشته باشد.