سریال پزشک دهکده قسمت ۱ اول

پاورقی سریال پزشک دهکده قسمت ۱ اول را با گزیدههایی از این قسمت همزمان با پخش آن شروع میکنیم.
در قسمت اول سریال پزشک دهکده (که بعضیها به آن دکتر شهر یا دکتر دهکده هم میگویند* پدر اومر در بیمارستان خصوصی گوموشوک درگذشت، جایی که او مجروح شد. اومر بیمارستان را مسئول این مرگ میداند و سعی میکند خود را مسئول بداند. با دخالت به موقع هاکان حجه، زندگی او تغییر می کند.
خلاصه سریال پزشک دهکده قسمت اول ۱:
اومر به این بیمارستان می آید، جایی که سال ها بعد پدرش را با پوشیدن روپوش سفید از دست داد. اومر در حالی که در تلاش برای یافتن هاکان هوجا است که زندگی او را تغییر داد، تلاش می کند تا خود را در این بیمارستان که مشهورترین پزشکان و جراحان کشور را در خود جای داده است، جا بیندازد.
به ویژه آنکه دکتر لیلا با هوش و شجاعت و دستان زبردستش، مانند ستاره ای در میان این پزشکان موفق می درخشد. اومر که در روزهای اول هرگز با لیلا آشتی نکرده بود، با گذشت روزها نمی تواند خود را از زیر سایه حضور لیلا خارج کند،. اما لیلا ناپدید می شود، او به هیچ وجه نمی تواند از او با خبر باشد.
اومر در تلاش برای یافتن مکانی برای خود در بخش جراحی بیمارستان خصوصی Gümüşok، پس از پنج سال پس از از دست دادن بیمار خود در عمل جراحی، خود را در بیمارستان خصوصی Uluçınar، بیمارستان شهری دور از استانبول میبیند
. با تلاش برای خلاص شدن از شر این بیمارستان، راه اومر با هاکان هوجا تلاقی می کند.
بخشی از قسمت اول سریال پزشک دهکده
خوب حرصترو خالی کردی؟
خشم خودت رو خالی کردی؟ با توام. الو
نمیدونم
ولی بلدی سنگ دستت بگیری به بیمارستان حمله کنی اما… بلکه تو این زمان پدر و مادر یه بچه دیگه اومدن به بیمارستان و به خاط رتو نتونستن بهش رسیدگی کنن و به خاطر این موضوع دیگه یکی جونش رو از دست داد.
شیشهّهای شکسته رو میشه تعمیر کرد. ولی اینجا بیمارستانه. بیمارستان. آدمایی که اینجا میبینی با جول و دل دارن برای نجات انسانها تلاش میکنن اما تو چیکار کردی مانعشون شدی.
به خاطر کسانی مثل تو که با عصبانیت به بیمارستان حمله میکنن چند تا بیمار میمیره؟ میدونی؟
البته که نمیدونی. اینم تو ذهنت بکن شیرمرد. عصبانیتت رو سر دیگران خالی کردن به معنی گرفتن انتقامت نیست.
تو هر چی دلت میخواد بشکن هر چقدر دوست داری انسانها رو اذیت کن اون حشم حالا با هست فکر کن به پشت تو تختت دراز کشیدی داری به سقف نگاه میکنی یا با دوستهات داری میخندی میبینی که اون خشم دقیقا اینجا هست.
از من برات یه توصیه برادرانه.
از این خشم چطوری میتونی خلاص شی با علم و دانستههات هر چقدر خوب کارت روانجام بدی بهتر میتونی به انسانها کمک کنی. خشمتو با زحمتت خوب کن اما برای این باید جسارت مجادله رو داشته باشی. توی هر شرایطی باید کار درست رو انجام بدی. حالا بگو بیینم تو برای انجام همه اینها جسارت داری؟