سریال راهزنان قسمت ۲۵۵ دویست و پنجاه و پنج

افراد مرسل سریع او را از داخل ون پیاده کرده و میخواهند هرمز را بکشند. همان لحظه الیاس و آلپ ارسلان و بحری رسیده و به سمت افراد مرسل شلیک میکنند و آنها را فراری می دهند. افراد مرسل او را از آنجا می برند. الیاس نیز هرمز را سوار ماشین کرده و فرار میکنند.
نوشاد در بیمارستان پیش یاشار و انیشته است. آنها آسیب جدی ندیده اند. نوشاد به یاشار میگوید که الیاس به هرمز خبر داده بود که از عصمت کثافت شنیده است که قرار است آنها را در زندان بکشند. یکی از افراد نوشاد داخل آمده و به نوشاد خبر می دهد که هرمز در مسیر برگشت به زندان، به کمک الیاس درگیری ایجاد کرده و آنها هرمز را فراری داده اند. نوشاد عصبانی می شود. او با جیران تماس میگیرد و موضوع را میگوید. جیران متعجب شده و میگوید که اگر خبری گرفت به او میگوید. پس از قطع تماس ، هرمز علی که همراه جیران است به او میگوید که سردا تماس گرفته بود و او نیز گفته است که هرمز فرار کرده است. جیران میگوید که امیدوار است اینگونه نباشد، وگرنه برای او و نوشاد بد می شود. آنها وقتی داخل خانه جیران می روند، هرمز و الیاس و آلپ ارسلان را می بینند. هرمز ماجرا را برای جیران تعریف میکند. جیران از اینکه اونال از حمله مرسل خبر داشته و در جیب هرمز چاقو گذاشته بود، متعجب می شود. هرمز از آلپ ارسلان میخواهد که از افرادشان بخواهند بیمارستان های اطراف را بررسی کنند تا مرسل را پیدا کنند. او سپس از جیران میخواهد که اول اونال را خبر کند، سپس به نوشاد بگوید که برای بردن او به زندان بیاید.
اونال به خانه جیران می رود. هرمز با کلافگی میگوید که مرسل باید بمیرد. اونال میگوید که مرسل اهمیتی ندارد و او از طرف گروه خودشان مرده به حساب می آید و تا وقتی که مرسل خوب نشود، گروه متوقف می شود. او میگوید که اگر مرسل بمیرد نیز یک فرد دیگر جایگزین او می شود. هرمز از اونال میخواهد که هرچه زودتر او را از زندان بیرون بیاورد، وگرنه هر اتفاقی که در این مدت برای خانواده اش بیفتد، با او طرف است.
افراد مرسل او را به یک درمانگاه می برند و یکی از پزشکان معتمد، مرسل را جراحی میکند.
در خانه هرمز ، خورشید در مورد نقشه مرسل و قصد کشتن هرمز و همچنین فرار هرمز به کمک الیاس، به خیریه خبر می دهد. خیریه از اینکه پلیس ها فکر میکنند که هرمز به عمد فرار کرده است ،کلافه می شود.
نوشاد به خانه جیران می رود و هرمز ماجرا را برای او تعریف میکند. هرمز میگوید که هر طور شده باید مرسل را پیدا کند و بفهمد که او زنده است یا نه. الیاس میگوید که آنها میتوانند از افراد یاشار کمک بگیرند و از طریق گشتن بیمارستان ها، مرسل را پیدا کنند. نوشاد هرمز را به زندان برمیگرداند. آنها در زندان با یاشار صحبت میکنند و یاشار میگوید که از طریق افرادش فهمیده است که مرسل زنده است. نوشاد آدرس درمانگاه را میخواهد. یاشار میگوید که آدرس را به تیپی و آتش و اندر داده است. او آدرس را به نوشاد نمیگوید. نوشاد بیرون می رود تا بتواند با اندر صحبت کند و از او آدرس بگیرد.
فکرت و تیپی و آتش و اندر و ایلکر ، به آدرس درمانگاه می روند. آنها صاحب درمانگاه را تهدید میکنند که بگوید مرسل کجاست. صاحب درمانگاه میگوید که مرسل را با یک آمبولانس از آنجا برده اند. آنها صاحب درمانگاه را میکشند و سریع از آنجا می روند . آنها یک آمبولانس در مسیر میبینند ، اما داخل آن خالی است.
افراد مرسل از مسیر دیگری با آمبولانس مرسل را می برند.