سریال راهزنان قسمت ۵۵ پنجاه و پنج

مریم برای دیدن نازلی و صحبت با او به خانه اش میرود.نازلی او را به داخل دعوت می کند و میرود برایش چای بیاورد.نازلی کنار مریم مینشیند.مریم میگوید که چند روز است که در خانه آنها فقط صحبت از اوست که میخواهد با بچه چه کند.نازلی میگوید که میخواهد بچه را به دنیا بیاورد و قصد ندارد او را بدون پدر بزرگ کند.مریم میگوید که زندگی آنها پر از دشمن است و هر روز خطری وجود دارد،بهتر است بچه را بر دارد و برود،او خودش قضیه را به هرمز میگوید.نازلی میگوید که نمی خواهد بچه اش را بدون پدر بزرگ کند و بر خلاف نظر مریم رابطه اش با هرمز خوب است.مریم از نازلی میخواهد که بیشتر فکر کند.نازلی میپرسد برای او و بچه هایش خطرناک نیست؟اما برای او خطرناک است؟مریم میگوید که او یک زن تنها است،ولی خودش با بچه هایش در یک خانواده بزرگ زندگی میکنند.مریم می گوید که نمی خواهد بچه هایش به خاطر بچه او با پدرشان دشمن بشوند.ناگهان نازلی میگوید:《داره میاد،بچه داره میاد 》و درد زایمان شروع میشود. مریم ساک نازلی را از طبقه بالا میآورد و او را سوار ماشین می کند و به بیمارستان میبرد.
هرمز به دیدن سلیم در بیمارستان رفته است.بحری به او خبر میدهد که نوشاد برای دیدنش آمده است.هرمز پیش نوشاد می رود و میگوید که به سلیم نگاه کند، این تقصیر اوست.نوشاد میگوید:《من با سلیم این کار رو نکردم،اما تقصیر منم هست،اومدم جبران کنم》و گوشی موبایلی به هرمز میدهد و میگوید که نشانگر روی صفحه،ماشین محمود است.هرمز به ردیابی که در صفحه گوشی در حال حرکت است نگاه میکند و میگوید که نمیداند سلیم خوشحال میشود یا نه،ولی خودش خیلی خوشحال شده.
محمود در حال جا به جا کردن وسایل ماشین است که ناگهان هرمز را کنارش میبیند.انیشته محکم بر سرش میکوبد و او را با خود میبرند.
الیاس با بحری از خانه اش خارج میشود.آلپ ارسلان می گوید که کاش اجازه میداد که او هم پیش محمود بیاید.الیاس به آلپ ارسلان میگوید که اوزلم منتظرش است و برود با او صحبت کند.
آلپ ارسلان به خانه الیاس،پیش اوزلم میرود.اسرا هم کنارشان نشسته است.اوزلم و آلپ ارسلان با هم بحث میکنند و در آخر اوزلم میپرسد که آیا راضی است که او با مرد دیگری رابطه داشته باشد؟آلپ ارسلان میگوید بله،اوزلم با ناراحتی میرود و آلپ ارسلان هم با ناراحتی روی مبل مینشیند.
محمود در ماشین هرمز چشم باز میکند.هرمز با اسلحه به سرش میکوبد و میپرسد که چرا به برادرش چاقو زده؟ و چرا به شاهین شلیک کرده؟محمود میگوید که میخواسته با برادرش صحبت کند،اما او تحقیرش کرده و او هم عصبانی شده.شاهین هم حکم مرگش را داده بود و باعث شده بود که سلیم دست هرمز را ببوسد.محمود از هرمز میخواهد که او را بکشد،اما هرمز میگوید که او را به الیاس میدهد،چون چاقویش را برایش تیز کرده تا تکه تکه اش کند.محمود میگوید که الیاس را درک میکند،چون او با اسرا رابطه داشته عصبانی است،اما هرمز را نمی تواند درک کند،چون دستش کامل به نازلی نخورده.هرمز با عصبانیت به محمود شلیک می کند و او را از ماشین به بیرون پرت میکند.همان موقع گوشی هرمز زنگ میخورد.مریم از گوشی نازلی با هرمز تماس گرفته و به او خبر زایمان نازلی را می دهد و می گوید که پسرش الان در آغوش او است.
هرمز و وهبی وارد بیمارستان میشوند.مریم در اتاق نازلی ایستاده و پسر نازلی را در آغوش دارد.او با دیدن هرمز میگوید که موقع زایمان مشکلی برای نازلی پیش آمده و او را به اتاق عمل بردند،اما پسرش خوب است و بچه را بغل هرمز می دهد و میرود.هرمز بچه را در آغوش می گیرد و میگوید:《خوش اومدی یونس》
نازلی از اتاق عمل خارج می شود.هرمز کنارش می رود و میگوید که بچه حالش خوب است.هرمز پیش وهبی در بیرون اتاق مینشیند و میگوید که به زن هایش بد کرده است.وهبی میگوید که امروز روز تولد پسرش است و به این چیزها فکر نکند.
در خانه هرمز،خدیجه به خیریه و بقیه خبر میدهد که مریم نازلی را به بیمارستان رسانده است.زینب عصبانی می شود و از اتاق میرود.