سریال جناب عالی قسمت ۵ پنجم

خلاصه آنچه تاکنون دیدیم نشانه این است که امیرعلی در حال رفتن به وزارتخانه است اما شرط دارد.
امیرعلی در بدو ورود به محله با استقبال اهالی و جشن آنها روبرو میشود که به مناسبت وزیر شدنش گرفتهاند.
پدرش هم قرار است سخنرانی کند. پدر امیرعلی که قبلا رابطه خوبی با او نداشت حالا مشغول تحریف تاریخ خانواده شان و جا انداختن خودش به عنوان یک عنصر انگیزهبخش برای او است. مادرش هم وزیر شدن او را تبریک میگوید. عکسهایش را هم در و دیوار زدهاند. از اهالی محل درخواست میکنند که نامههایشان را بنویسند و درخواستهایشان را از امیرعلی مطرح کنند.
گروه رقص محلی آوردهاند و در حیاط مشغول زدن ساز و رقصیدن هستند. نازنین و پدر و مادرش هم آمدهاند در حیاط و دست میزنند و از دیدن دامادشان که قرار است وزیر باشد ذوق زدهاند. وقتی نوبت سخنرانی امیرعلی میشود او میگوید از همه راضی هستم اما از بابک گلایهای دارم. ظاهرا نپذیرفته وزیر شود. بابک در خفا سعی میکند او را اقانع کند. همه میفهمند و شروع میشوند او را ملامت کردن.
پدر امیرعلی بقیه را بیرون میکند و با او در آشپزخانه خلوت میکند. سیلی به گوش او میزند.
امیرعلی میرود بیرون در خیابان نازنین دنبالش میآید.
نازنین به او میگوید من تنها کسی هستم که دلم نمیخواهد تو وزیر بشوی. امیرعلی میگوید از زندگی من رفتهای بیرون. چی میگی؟ امیرعلی از شرطهایش به نازنین میگوید. همان موقع که در حال صحبت هستند یکی از اهالی برای مشکل سربازیاش میآید. نازنین هم میگوید برو جلو من پشتتم. ولی این رو بدون اگر دست از پا خطا کنی نقطه مقابلتم!
استاد میرهادی میگوید که تو را ضمانت کردم و بپذیر. ممکن است فرصت دوباره پیش نیاید. امیرعلی مصمم میشود و لباسِ وزارت میپوشد.
او را میبرند آرایشگاه و کت و شلوار هم برایش میخرند و تیپ امیرعلی را کاملا اداری میکنند و با سلام و صلوات بدرقه وزارتخانهش میکنند.