سریال فرزند راز مادر است قسمت ۵ پنجم
قسمت ۵ سریال کودک راز مادر است Annenin Sirridir Cocuk

مریم در خانه است که پلیس در خانه را می زند و می گوید که در را باز کند مریم با خودش می گوید من همه چیز رو برنامه ریزی کرده بودم. آرام از پنجره آشپزخانه بیرون رو نگاه میکنه مادرشوهرش هم از پنجره بالا نگاهی میاندازد و سریع پرده را می کشد مرد پلیس سوار ماشین میشود و میرود.
مریم باز با خودش می گوید من که همه چیز رو برنامه ریزی کرده بودم.
بعد به خودش میگوید آرام باش، مادر شوهرش دم خانه میآید و از مریم میپرسد که آن مرد که بود و چرا درش را باز نکرده است؟
مریم میگه که من فکر کردم شمایید داشتم به بچه شیر می دادم.
حتما مامور برق بوده.
مادر شوهرش میگه که حالا که اومدم بذار نوهم رو ببینم و مریم میگه حالا خوابه بیدار که شد میارمش پیشت.
مریم به حنیفه زنگ میزنه و بهش می گه حرفهامون که یادت نرفته یادته که اگر کسی چیزی بپرسه باید چی بگی.
حنیفه میگوید من شریک جرم نمیشم. به خاطر تو به زندان نمیرم. توی اخبار همه جا دارن دنبال بچه میگردن.
مریم میگه من همه چیز رو برنامه ریزی کردم هیچ اتفاقی برای ما نمیافته.
اما حنیفه میگه اگر پلیس دم خونه بیاد من همه چیز رو تعریف می کنم. مریم حنیفه رو تهدید می کنه که اگر حرفی بزنی می کشمت.
اینبار میکشمت و گزارش دیوانگی هم می گیرم و به زندان هم نمیرم. حنیفه میگه دیگه به من زنگ نزن و گوشیش رو خاموش میکنه.
مریم به دستشویی میره و دستش رو زیر آب داغ میسوزونه و خاطرات مادرش رو به یاد میاره که هر وقت می خواسته تنبیهش کنه دستش رو زیر آب جوش می گرفته و میگفته دیگه روی حرف من حرف نمیزنی.
او از کسی حرف میزنه که این دفعه محبوره بهش کمک کنه.
دفنه از سعدون می خواهد که پسرش رو براش پیدا کنه میگه من نمیتونم بدون بچهم نفس بکشم دارم میمیرم.
مریم به مردی زنگ میزنه.
مریم از مردی میخواهد که او را به خانه حنیفه ببرد مرد به او میگوید تا نگویی چهکار داری بهت نمیگم . مرد به دنبال تهدیدهای مریم به دنبال حنیفه میرود و سعی دارد که او را نزد مریم ببرد.
دفنه که در آغوش سعدون به خواب رفته یکهو از خواب میپرد و به دنبال تلفنش میگردد مبادا که خبری شده باشد و می گوید که چنار حتما نگران شده است.
دفنه از خانه سعدون میرود.
در خانه مریم و شوهرش مشغول غذا خوردن هستند که مرده به مریم میگه که بچه یه کمی رنگش زرده ناراحت نمیشی اگر به مادرم بگم بیاد یه نگاهی بهش بندازه؟
مریم عصبانی میشه و داد و بیداد می کنه میگه یعنی من که مادرشم نمیفهمم؟ بسه دیگه اینقدر دخالت نکنید.
صدف به خانه دفنه و چنار میرود و میگوید چون دفنه جواب تلفنش را نداده به خانه آنها آمده. چنار میگوید اینجا نباشی بهتره.و صدف در جوابش میگه با بلاک کردن من بیشتر جلب توجه میکنی. من اومدم که کنارتون باشم.
صدف غذا آورده است.
بحث به پلیس و بازجویی می رسه و چنار میگه که سراغت نیومدن؟ صدف می پرسه چرا؟ و چنار میگه که پلیس مشکوکه که کار یکی از نزدیکانمون باشه.
چنار به صدف میگه مراقب باش توی بازجویی حرفی از رابطهمون نزنی و صدف میگه ممکنه پلیس بفهمه که ما توی هتل بویدم؟
دفنه از راه میرسه و مشکوک به آن دو نگاه میکنه.
صدف بغلش می کنه و بهش می گه بیا شام بخور و دفنه رد می کنه.
سعدون مشغول ضبط کردن ویدیویی برای شبکههای اجتماعیست برای درخواست کمک از مردم برای پیدا کردن بچه شریکش چنار.
در اداره پلیس اما پلیسها از این کار او راضی نیستند.
سعدون پاداش بسیار بزرگی را برای هر کس که کمکی در این رابطه بکنه وعده میده.
مریم در خانه ویدیوی سعدون را میبیند که همسرش وارد می شود و می گوید خدا بهشون کمک کنه، پسرم رو از من بگیرن من زنده نمیمونم.
در خانه دفنه و چنار هم در باره ویدیوی سعدون صحبت می کنن.
پلیس به سعدون میگه که کار خوبی نکرده حالا تعداد زیادی آدم به خاطر پول و معروف شدن سراغ اونها میان با ادعاهای توخالی و اطلاعات غلط.
پلیس به سعدون می گه شما کنار بمونید اینجوری بیشتر بهمون کمک میکنید.
مادر شوهر مریم به سراغ مریم میآید و سراغ نوهاش را میگیرد اما مریم اجازه نمیدهد که وارد شود او به زور وارد میشود و حال و روز بیمار بچه را میبیند بر سر مریم داد می زند که با این بچه چهکار کردی؟
صدف در خانه دفنه مشغول آماده کردن میز صبحانه است.
چنار از او بازخواست میکند که تو چرا هنوز اینجایی؟ تا دفنه بیدار نشده از اینجا برو.
چنار بهش می گه دیوونه شدی؟ اینقدر درد دارم که حوصله این کارا رو ندارم.
صدف می گه من فقط می خوام بهت کمک کنم. اما چنار می گه برو گمشو.
مریم به همراه شوهر ومادر شوهرش در راه بیمارستان هستند حال بچه بسیار بد است.
در بیمارستان پرستار به دنبال کارت شناسایی بچه و یا مادر است که مریم بهانه می آورد و کارتی نمیدهد.
صدف در خانه تلاش میکند که دفنه چیزی بخورد . دفنه از صدف میپرسد که ممکنه واقعا یکی از نزدیکان این کار رو کرده باشه؟
در بیمارستان دکتر گفته که بچه زردی دارد و اگر درست شیر بخورد حالش خوب می شود.
چنار به شرکت و سراغ سعدون میرود و از او بابت حرفهایی که در کلانتری زده عذر خواهی میکند.
سعدون اما میگه نیازی نیست و من حالت رو درک میکنم.
مادر مریم به خانه آنها آمده، مادر شوهرش از مریم گلایه میکند
مریم به دفنه زنگ میزنه و دفنه ازش میپرسه حال احمد خوبه؟ مریم میگه که از دست مادرشوهرش خسته شده و ازش کمک می خواد.
پلیس درخانه مریم رو میزنه و می گه که میخواد درباره بچه دزدیده شده از مریم سوال بپرسه.
پلیس میخواد داخل خونه بره که مریم میپیچونه و میگه که باید بره داروهای مادرشوهرش رو بده و پلیس میگه باشه من دوباره برمیگردم و با هماهنگی میام خبر میدم بهتون.
مریم در حالیکه با خودش حرف میزنه به داخل خونه برمیگرده و پیش بچه میره.
صدف در حال خوندن کامنتهای پست سعدون است و به محض اینکه دفنه از راه میرسه کامپیوتر رو میبنده و از کامنتها بهدفنه میگه. دفنه صدف رو از خونه بیرون میکنه و بهش می گه هیچکس درد من رو نمیفهمه.
صدف به چنار خبر می ده که دفنه از خونه بیرونش کرده.
صدف کامنتها رو می خونه و حالش بدتر میشه.
مریم بچه رو به خونه دفنه آورده تا بهش شیر بده.
دفنه بچه رو در آغوش می گیره و میإره که بهش شیر بده.
مریم به دفنه میگه که خیلی ضعیف شدی و من برات غذاهای مقوی درست میکنم.
مریم به آشپزخانه میرود و مشغول درست کردن غذا برای دفنه میشود مریم در فریزر کشویی میبیند که پر است از شیر مادر. دفنه به او میگوید که این شیرها رو برای پسرم نگه داشتم که وقتی اومد بهش از شیر خودم بدم. مریم میگه من هرشب براتون دعا میکنم که زودتر پسرتون رو پیدا کنید.
زنگ خانه را میزنند مریم در را باز میکند پلیس به او می گوید قسمت بود که اینجا با هم صحبت کنیم که دفنه با بچه از راه میرسد و میگوید بچه مریم است.
پلیس به مریم میگه نمیدونستم بچه دارید. مریم میگه شما از کجا می خواید دباره پسرم بدونید؟
پلیس از مریم میپرسد که بچه چند ماهه است و قبل از اینکه جوابی بگیرد حرف توسط دفنه عوض میشود.
یالچین کمیسر پلیس به عایشه همکارش زنگ میزنه و درباره مریم خدمتکار دفنه سوال میپرسه و میگه دربارهؤ با جزئیات تحقیق کنیم.
در سایتهای خبری خبری پخش شده است که سعدون به کمک همسر سابقش برای پیدا کردن بچه اومده
سعدون به چنار زنگ میزنه و میگه باید همین حالا حرف بزنیم.
کمیسر پلیس به تحقیقات درباره مریم ادامه میده و می گه به نظر داره شخصیت جالبی میشه.
سعدون و چنار دیدار میکنن چنار از راه نرسیده توی گوش سعدون میزنه و میگه اگر یک بار دیگه اسم زنم رو به زبون بیاری میکشمت و سعدون بهش میگه حق با توئه نباید اینطوری میفهمیدی.
چنار بهش میگه اگر برای جدا کردن ما بچهم رو دزدیدی میکشمت.
سعدون خیانت چنار رو به روش میاره و بهش می گه من از تو درس اخلاق نمی گیرم.
چنار شراکتش رو با سعدون تموم میکنه .
مریم بچه را از خانه دفنه به مغازه کفاشی همسرش میإرد.
مریم میگوید بیا بریم شناسنامه این بچه رو بگیریم.
چنار مست و لایعقل به خانه میآید او به دفنه میگوید نمیدونی چرا این بلاها سرمون اومده چون ما لایق مادر و پدر شدن نبودیم.
آیا ما گناهی مرتکب نشدیم؟بچه به اون کوچیکی داره تاوان گناههای ما رو پس میده.
مریم به نوح میگوید که دفنه دیگه مادر شیری پسرمون میشه اما این رو به هیچکس نگو حتی به مادرت. پسرمون دیگه گرسنه نمیمونه.
پلیس به در خانه مریم آمده است او را به کلانتری میبرند.
شوهرش میگه اما اون بچه کوچیک داره. مریم میگه من میرم و میام برای بچه دفنه خانمه.
مریم میره که حاضر بشه و بره اما با خودش میگه چیکار کنم؟ گیر افتادم دوباره بچه رو از من می گیرن . او خاطرات یم بار از دست دادن بچهاش را مرور میکند. بچهای که انگار زمانی در خاطرات دور از دست داده است.
چنار در خانه از دفنه میپرسه: منو دوست داری؟
دفنه جواب قطعی به او نمیدهد.
مریم به دفنه زنگ میزنه و میگه پلیس اومده دم خونه و میخوان من رو بگیرن و گوشی رو قطع میکنه.
دفنه به سعدون زنگ میزنه و میگه من دارم میرم کلانتری تا بدونم مریم رو چرا بردن.
مریم در حال بازجوییه.
پلیس در بازجویی اسم حنیفه رو میشنوه و به سراغ او میره.
سعدون و دفنه هم به کلانتری میرسند و با پلیس صحبت میکنند. دفنه میگه آخرین کسی که ممکنه بچه من رو دزدیده باشه مریمه و از پلیس میشنوه که ما داریم مراحل قانونی رو طی میکنیم.
در حالی که مریم تحت بازجویی استحال احمد (نوزاد ) بد شده و اون رو به بیمارستان بردند. دفنه وارد اتاق بازجویی میشه و میگه همین حالا باید بریم احمد توی بیمارستانه.
توی بیمارستان نوح از پرستار میپرسه که چی شده؟ چرا هیچکس چیزی به من نمیگه؟
توی بیمارستان مادر شوهر مریم با دفنه دعوا میکنه و بازخواستش میکنه.
دفنه و سعدون به خونه برمیگردن دم در دفنه داره از حال میره که سعدون او رو میگیره، چنار که از خواب بیدار شده اونها رو میإینه.
مریم و بچه به خونه برمیگردن بر سر دفنه و حضورش در زندگی اونها بحثی بین مریم و مادرشوهرش درمیگیره.
چنار در کافهای به دیدن صدف میره، صدف گفته که برای یک کار ضروری حتما باید چنار رو ببینه و چنار میگه زیاد وقت نداره؟
کار ضروری اما کنجکاوی کردن در این ماجرا بوده که آیا دفنه واقعا زن سعدون بوده؟
و وقتی که چنار میگه بله بوده، صدف میخنده و میگه چطور همهمون رو گول زده؟ تو با اون یارو شریک شدی.
یکی از کارمندان سعدون بهش خبر می ده که یه گزارش درباره بچه اومده دفنه که داره با سعدون حرف میزنه صحبتهاشون رو میشنوه و میگه من دارم میام اونجا.
صدف توی کافه داره چنار رو تحریک می کنه که زنت با یک مردی که قبلا همسرش بوده داره می چرخه و تو نمیخوای این رو ازش بپرسی.
صدف داره سعی می کنه که ذهنیت چنار رو نسبت به دفنه و رابطهؤ با سعدون خراب کنه.
چنار به خونه برمیگرده و میبینه که دفنه داره از خونه بیرون میٰه و تعقیبش میکنه.
مردی به مریم زنگ میزنه و او رو تهدید میکنه.
مریم بهش زنگ میزنه و میگه که چی می خوای؟
مرد میخواد باهاش قرار قهوه بذاره.
مردی که ادعا کرده بود از بچه خبر داره به خونه سعدون اومده و مشخص میشه که می خواد بچه تازه به دنیا اومده خودش رو به قیمتی به اونها بفروشه.
دفنه به خونه سعدون میرسه و میفهمه که اشتباه کرده.
چنار اونها رو توی خونه با هم می بینه.
دفنه به سعدون میگه چطور همه کار و زندگیت رو ول کردی و دنبال بچه یکی دیگه می گردی و سعدون جواب میده چونکه دوستت دارم.
و بعد به دفنه میگه این درد منه تو نترس و وقتی این مسئله حل بشه به لندن برمیگردم.
مردی که پای تلفن با مریم حرف میزده دم خونهش میاد.
و وارد خونه میشه.
مریم ازش میپرسه چی میخوای؟
اسم مرد رهاست.
مریم ازش میپرسه چی می خوای؟
رها چیزی رو آورده که مریم امضا کنه او میپرسه که نه ماه چطور شوهرت و مادرشوهرت رو گول زدی؟
رها می گه تو یک بچه دزدیدی و حالا افسارت دست منه.
مریم چاقویی رو پشت سرش قایم کرده و میخواد اون رو برداره.
دفنه به خونه برمیگرده چنار میز غذایی رومانیتک آماده کرده و منتظر دفنهست.
و میگه میخوام امروز مثل قبل باشه مثل ۹ ماه قبل، مثل اینکه هیچ غمی رو تجربه نکردیم هیچچیزی رو از دست ندادیم.
زمانی که دفنه میخواد از جاش بلند شه چنار داد میزنه و میگه بشین.
دفنه میپرسه چی شده؟
چنار شروع میکنه به شکستن وسیلههای روی میز و وقتی دفنه میپرسه چت شده می گه همه چیز رو باید برای من تعریف کنی. سعدون شوهر سابقت رو زندگی انگلیست رو همه چیز رو باید برای من تعریف کنی.
چنار میپرسه هنوز عاشق شوهر سابقت هستی؟
چنار به دفنه میگه ۹ ماه پیش رفتی لندن پیش شوهر سابقت. من همه چیز رو حساب کردم من همه این روزها غصه بچه خودم رو خوردم یا بچه سعدون رو؟