سریال سه خواهر قسمت ۱۲ دوازدهم

ترکان تصمیمش را گرفت و میخواهد از سومر جدا بشود.
به کمک نزاحت، جهاز و لوازمش را جمع کرده است.
او به خانه صادق برمیگردد.
از اینکه مقابل همسایه و اهل محل انگشت نما شده است.
نسرین از این بابت خجالت زده است، پیش نسرین شرمنده است
نسرین به همه می سپارد که صادق در مورد مشکل چیزی نشوند.
حکمت و صادق در سالن نشسته و صادق در حال حساب و کتاب کردن است.
حقوقش را به ای مخارج تقسیم میکند.
مبلغی را برای قسط وام به حکمت میدهد.
حکمت قبول نمیکند.
میگوید که برای عید صادق باید برای بچه ها لباس بخرد.
پس بهتر است پول فعلا پیش او بماند. صادق تشکر میکند.
نسرین و نزاحت در اتاق در حال باز کردن جهاز ترکان هستند.
نسرین میگوید که او نمیگذارد که ترکان و سومر از یکدیگر جدا بشوند.
تلاش میکند تا آنها را راضی کند تا خانه ای جدا بگیرند.
سومر در کشتی تفریحی مستقر می شود.
او با خانه صادق تماس میگیرد تا با ترکان صحبت کند.
ترکان نمیخواهد با او صحبت کند.
دریا به دروغ به سومر میگوید که ترکان خانه نیست.
اوزر چمدان خود را جمع کرده و خانه را ترک میکند.
تصمیم میگیرد هر طور شده از ترکان انتقام بگیرد و نگذارد زندگی راحتی داشته باشد.
او با فاتح تماس میگیرد و از فاتح میخواهد به خانه اش برود.
و البته حق الرث بخواهد تا روچهان بتواند آنجا را بخرد.
او به فاتح وعده پول دو برابر از سهمش را می دهد. فاتح قبول میکند.
دخترها به همراه مسعود و نسرین برای خرید عید بیرون می روند.
دخترها به خاطر اینکه نسرین باید پول بدهی طلاهای روچهان را به خاطر ترکان بدهد.
خرید نمیکنند و فقط برای مسعود لباس می خرند.
مینه در بازار ترکان را میبیند.
ترکان به او خبر میدهد که از سومر جدا شده است.
مینه از شنیدن این خبر خوشحال می شود.
نسرین و نزاهت به طلافروشی رفته و نسرین طلاهای خودش را می فروشد.
مقداری از طلاهای لیست طلاهای روچهان را میخرد تا نزاهت آنها را به روچهان بدهد.
عید است صادق از اینکه سومر برای نیامده ، متعجب می شود.
ترکان به دروغ میگوید که سومر برای کار به ازمیر رفته است و سرش شلوغ است.
کمی بعد عرفان برای عید دیدنی پیش صادق آمده و میگوید که سومر را در کشتی در اسکله دیده است.
صادق متعجب می شود.
روچهان از اینکه در خانه تنها است.
هیچکس برای عید دیدنی به او سر نزده، عصبانی است
لوازم خانه را می شکند.
روز بعد، خدمتکار روچهان با سومر تماس گرفته و از ناراحتی های روچهان میگوید.
سومر میگوید که امروز به خانه سر می زند.
صادق به اسکله رفته و سومر را در کشتی می بیند.
او با سومر صحبت میکند و میپرسد که اگر مشکلی بین او و ترکان است، از او پنهان نکند.
سومر چنین چیزی را انکار میکند و مشکلات کاری را بهانه میکند.
میگوید که به خاطر اختلاف با مادرش به کشتی آمده است.
نزاهت به خانه روچهان می رود و طلاها را به او می دهد.
روچهان به عمد مقابل او، طلاها را به خدمتکار می دهد تا بین بقیه کارگران تقسیم کند.
نزاهت پیشنهاد میدهد که شب روچهان به خانه او بیاید
تا با نسرین صحبت کنند و به خاطر بچه ها صلح کنند.
روچهان قبول میکند، اما وقتی که شب به خانه نزاهت می رود.
با نسرین دعوا میکند و میگوید که هرگز اجازه نمی دهد که سومر با ترکان باشد.
سپس می رود. نسرین عصبی و آشفته می شود.
روچهان با مینه تماس میگیرد و از او میخواهد که پیشش برود.
او به مینه میگوید که اگر واقعا بچه او از سومر باشد، به او کمک میکند تا دوباره با سومر باشد
او باید عروس آینده اش باشد.
سومر نیمه شب دم خانه صادق رفته
با سنگ به شیشه می زند تا ترکان بیرون برود.
او میخواهد با ترکان صحبت کند، اما ترکان راضی به صحبت نمی شود.
سومر ترکان را بغل کرده و به زور سوال قایق می کند و او را به کشتی می برد.
او به ترکان میگوید که از این به بعد خانه او در همین کشتی است.
سپس ترکان را می بوسد.