سریال راهزنان قسمت ۲۴۰ | پاورقی و دانلود
در خان، امینه به مریم میگوید که نگران گونول است و میخواهد هر طور که شده او را پنهانی به جای امنی ببرد تا دردسر دنبالشان نیاید. مریم میگوید که اگر در خارج از کشور جای مناسبی می شناسد، گونول را به آنجا ببرد. امینه میگوید که جیران میتواند به آنها کمک کند، اما او بدون اجازه و اطلاع مریم و هرمز از جیران کمک نمیخواهد. مریم مشکلی با این قضیه ندارد. امینه میگوید که از هرمز میخواهد برای آنها پاسپورت جدید آماده کند تا از کشور بروند.
هرمز در خانه جیران است. او به جیران هشدار می دهد که هرمز درگیر عشق شده است. جیران با طعنه میگوید که هرمز به پدرش رفته است. یاشار با هرمز تماس گرفته و خبر می دهد که حین پاکسازی خانه ندیم، افرادش چندین کیس کامپیوتر پیدا کرده اند و ممکن است به دردشان بخورد. او داخل ماشین است و کیس ها نیز همراهش هستند. هرمز از او میخواهد که کیس ها را به مکان شاهین ببرد. سپس خودش نیز به سمت مکان شاهین می رود.
آلپ ارسلان سردا را به هتل می رساند. سردا قبل از پیاده شدن، به سمت آلپ ارسلان خم می شود و او را می بوسد. آلپ ارسلان خودش را کنار کشیده و شوکه می شود. سردا پیاده شده و داخل هتل می رود. آلپ ارسلان با عصبانیت به سمت خانه می رود.
یاشار به مکان شاهین می رود. رها و شاهین به حیاط آمده و پیش او می روند. هرمز نیز به آنجا می رسد و به یاشار میگوید که موضوع کیس ها را به نوشاد نیز خبر داده است. همان لحظه دو ماشین مشکی از راه رسیده و چندین نفر پیاده می شوند و شروع به تیراندازی میکنند. هرمز و یاشار و شاهین و رها و افرادشان نیز شروع به تیراندازی میکنند. ماشین الیاس نیز رسیده و الیاس و انیشته و خورشید نیز به کمک آنها می روند. همه ی افراد ناشناس کشته می شوند.
در خانه، آلپ ارسلان ماجرای بوسیدن سردا را برای مریم تعریف میکند. مریم آشفته شده و میگوید که مشخص است سردا نقشه ای دارد و هرچه زودتر باید با هرمز علی صحبت کنند تا چهره واقعی سردا را بشناسد. همان موقع هرمز علی پیش آنها می رود. آلپ ارسلان میخواهد در مورد سردا به او بگوید. هرمز علی خودش میگوید که سردا با او تماس گرفته بود و با ناراحتی گفته بود که به اشتباه آلپ ارسلان را بوسیده است. آلپ ارسلان و مریم متعجب می شوند. مریم به هرمز علی میگوید که سردا به اشتباه این کار را نکرده است . او و آلپ ارسلان سعی دارند به هرمز بفهمانند که سردا دروغ میگوید و او باید رابطه اش را با سردا قطع کند. هرمز علی عصبانی شده و با طعنه به آلپ ارسلان میگوید که حتما او عاشق سردا شده است. آلپ ارسلان نیز عصبانی شده و آنها با یکدیگر دعوا میکنند. هرمز علی با عصبانیت خانه را ترک میکند.
پلیس ها به مکان شاهین رفته و به صحنه جرم رسیدگی میکنند. یکی از افراد دولت میگوید که باید کیس های کامپیوتر را ببرند.نوشاد میگوید که او کیس ها را می برد. آن شخص میگوید که آن منطقه در محدوده او است و خودش باید کیس ها را ببرد. نوشاد با عصبانیت میگوید که یکی از افرادش را همراه آنها می فرستد تا بعد از گرفتن کپی از کیس ها، آنها را برگرداند. پلیس پیش نوشاد آمده و میگوید که افرادی که به آنجا حمله کرده اند همه از افراد داخل خودشان هستند و در زندان بوده اند.
بحری کنی آن طرف تر پیش هرمز و بقیه می رود و میگوید که افرادی که به آنها حمله کرده اند، زندانیانی بوده اند که ندیم آنها را آزاد کرده بود. شاهین به هرمز میگوید که او گفته بود با کشتن ندیم از طریق افرادی که دنبالش می آیند ، افراد اصلی را پیدا خواهد کرد، اما او همه را کشته است. هرمز میگوید که به زودی به دنبال آنها خواهند آمد و باید منتظر باشند.
هرمز علی به هتل پیش سردا می رود. سردا از اینکه هرمز علی او را باور کرده است، از او تشکر میکند. او سفارش شام و مشروب می دهد.
هرمز به اتاقش می رود. مریم نیز در اتاق او است. هرمز دراز کشیده و مریم نیز کنارش می رود. او ماجرای سردا را برای هرمز تعریف میکند. هرمز از کار هرمز علی متعجب و عصبانی می شود و