سریال راهزنان قسمت ۷۰ | دانلود و پاورقی
در رستوران،مریم به هرمز میگوید که آنها فقط جدا میشوند و باز هم میتواند بچه ها را ببیند و صبحانه یکشنبه هم سر جایش است،اما اگر که بگوید که خانواده اش را دوست دارد و خانواده دیگری نمی خواهد تشکیل بدهد،می توانند در این رابطه صحبت کنند.هرمز به مریم میگوید که نمیتواند به جای او هم تصمیم بگیرد و هر کس به جای او بود زنش را طلاق میداد و از خانه بیرون میکرد و خودش میرفت ازدواج میکرد.مریم میپرسد یعنی از حرفش کوتاه نمیآید؟هرمز میگوید :《طلاق نمیدم،از هیچ کدوم از حرفامم کوتاه نمیام 》
مریم به وکیل میگوید :《هرمز خان موافق طلاق توافقی نیستن،پس ما شکایتمون رو به جریان میندازیم》وکیل متوجه نگاه الیاس میشود،ولی به مریم میگوید که هر جور او بخواهد.همان موقع گارسون به میز الیاس نزدیک میشود و در گوشش صحبت می کند.الیاس سر گارسون را به میز میکوبد.سپس کنار هرمز می رود و میگوید که ویکتور به آنجا زنگ زده و گفته که صورتحساب آخرین غذای هرمز را خودش می دهد.هرمز از همه میخواهد که سوار ماشین شوند و بروند.عمر که از دست پدرش عصبانی است سوئیچ ماشین را بر می دارد و از در رستوران خارج میشود.به محض اینکه عمر دزدگیر ماشین را میزند،ماشین منفجر میشود.موج انفجار همه را روی زمین پرت می کند.عمر که به ماشین نزدیک بوده به سختی مجروح می شود.آنها به بیمارستان می روند.مدتی بعد،همگی پشت در اتاق عمل جمع شده اند.مریم به هرمز میگوید که تقصیر اوست که الان عمر در حال مرگ است.هرمز،مریم را در آغوش می گیرد و میگوید که به خاطر او و بچه ها هم میکشد و هم کشته میشود.در همین زمان آلپ ارسلان برای مریم خبر سلامتی عمر را می آورد.
مریم و زینب به همراه آلپ ارسلان برای دیدن عمر که هنوز بیهوش است میروند.هرمز به وهبی میگوید که همه را در آنجا جمع کند.هرمز برای همه تعریف میکند که عمر با رفتنش به سمت ماشین جان همه شان را نجات داده و از مرگ برگشته است.هرمز خود را مقصر میداند که باعث شده همه خانواده به خطر بیافتند.الیاس مخالفت میکند و میگوید که به او ربطی ندارد و کار ویکتور است.
هرمز مخالفت می کند و میگوید که آنها میدانستند ویکتور کیست،اما نتوانستند از خانواده محافظت کنند و این نشان میدهد که آنها قدرتمند نیستند.سپس میگوید که دیگر نمیخواهد خطایی ببیند و همه را مرخص میکند.
در تعمیرگاه ماشین،صاحب تعمیرگاه به سراغ کسی که بمب را در ماشین هرمز کار گذاشته میرود و به او میگوید که پولش را میدهد،ولی باید خودش را گم و گور کند.سپس به سمت شکاف کمدش می رود و می خواهد اسلحه اش را بردارد و به مرد شلیک کند،اما او می فهمد و با شلیک چند گلوله صاحب تعمیرگاه را می کشد و پول ها را بر می دارد و می رود.
ایلکلر در انبارش،مردی را که خبر کشته شدن صاحب تعمیرگاه را آورده باز خواست میکند و میپرسد که چرا کسی که بمب را کار گذاشته فرار کرده است؟
مرد میگوید:《منو ببین ایلکلر،اعصابمو خورد نکن،ماشین آدمی مثل هرمز رو وسط استانبول فرستادم رو هوا،کسی رو میشناسین بتونه این کارو بکنه؟》
ایلکلر میگوید که ویکتور از او میپرسد که چرا بمب منفجر شده ولی کسی نمرده است.مرد میگوید که از کسی نمیترسد و اگر میخواست بترسد بمب نمی ساخت.ایلکلر ساک پول را به او میدهد و میگوید که الیاس و هرمز به سراغش میآیند،اما مرد میگوید که از هیچ کس نمیترسد.
در زیرزمین نمایشگاه هرمز،افراد او با یکدیگر جلسه گذاشته اند.الیاس میخواهد هر چه زودتر کسی را که بمب گذاشته پیدا کنند.بحری از ثروت میپرسد که کار چه کسی میتواند باشد؟ثروت می گوید که منتظر گزارش پلیس است تا از نوع بمب بفهمد که کار چه کسی است.آلپ ارسلان میگوید که دستور ویکتور بوده، ولی کسی که کار را انجام داده حرفه ای بوده و با یک کالسکه بچه به کنار ماشین آمده و ظرف ده ثانیه بمب را کار گذاشته است.وهبی میپرسد این ها را دیده بود و نگفته بود؟آلپ ارسلان میگوید که مردی با کالسکه بچه را دیده بود،اما در بیمارستان فهمیده که کار آن مرد است.آلپ ارسلان میگوید که بمب با قفل مرکزی بوده و به کابل وصل شده بود.ثروت میگوید باید کابل را پیدا کنند.ازبر میگوید که ماشین را از اداره پلیس میگیرد تا ثروت نوع بمب را شناسایی کند.آلپ ارسلان میرود تا با نوشاد دیدار کند تا بتواند دوربین های امنیتی را به دنبال مردی که کالسکه داشته بگردد.رها هم به همراه انیشته میرود تا ببیند امشب چه کسی کشته شده و شاید جنازه همان بمب گذار باشد.الیاس هم از وهبی میخواهد که ایلکلر را تحت نظر بگیرد.